مریم بانو

خواهم رها کنم همه هستی را زیرا در آن مجال درنگم نیست...

مریم بانو

خواهم رها کنم همه هستی را زیرا در آن مجال درنگم نیست...

کیست که از عشق تو پرده‌ی او پاره نیست

وز قفس قالبش مرغ دل آواره نیست

وزن کجا آورد خاصه به میزان عشق

گر زر عشاق را سکه‌ی رخساره نیست

هر نفسم همچو شمع زار بکش پیش خویش

گر دل پر خون من کشته‌ی صد پاره نیست

گر تو ز من فارغی من ز تو فارغ نیم

چاره‌ی کارم بکن کز تو مرا چاره نیست

هر که درین راه یافت بوی می عشق تو

مست شود تا ابد گر دلش از خاره نیست

هست همه گفتگو با می عشقش چه کار

هرکه درین میکده مفلس و این کاره نیست

درد ره و درد دیر هست محک مرد را

دلق بیفکن که زرق لایق میخواره نیست

در بن این دیر اگر هست میت آرزو

درد خور اینجا که دیر موضع نظاره نیست

گشت هویدا چو روز بر دل عطار از آنک

عهد ندارد درست هر که درین پاره نیست

                                              عطار نیشابوری

نظرات 1 + ارسال نظر
یاسمن شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:03 ب.ظ http:// saharbanooo.mihanblog.com


سلام دوست من
این گل ها همشون واسه تشکر از وبلاگته
من یکی از طرفداری وبلاگت شدم
یه پیشنهاد هم واسه افزایش بازدیدت دارم
وبلاگت روی توی انجمن وبلاگ نویسان ثبت کن
از وبلاگ من وارد انجمن شو
من امتحان کردم
واقعا جواب میده
رایگانم هست
لینک رو ثبت کن تا طرفدارای وبلاگت زیاد شن
بهم سر بزن منتظرتم
saharbanooo.mihanblog.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد